فناوریهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی ( رسانهها) و تغییرات سبک زندگی خانواده
امروزه رسانهها در خدمت بازنمایی واقعیتها یا پدیدههای انسانی و اجتماعی از جمله خانوادهاند. این امر، تحولی اساسی در معنا، مفهوم و سبکهای زندگی خانواده ایجاد کرده است. ه عبارتی همگام با تحولات فرهنگی اجتماعی در دهههای اخیر و ورود فناوریهای نوین ارتباطی و شکلگیری الگوهای ارزشی، نگرشی و رفتاری، تأثیرات فردی و اجتماعی مهمی بر خانواده گذشته به گونهای که هویتیابی آن را با چالشهای بسیاری روبهرو نموده است.
جامعه شناسان، دیجیتالی شدن یا «الکترونیکی» شدن را فرایندی میدانند که انسان از طریق ابزارها، فنون و رسانههای دیجیتالی مانند شبکه اینترنت و رایانه به تولید، تکثیر، اشاعه و انتشار نمادها و معانی میپردازد و از طریق آنها زندگی خود را سامان و معنا بخشیده و عادات بنیادین انسانها در زمینههای مختلف را تغییر داده است.
این نوع سبکهای زندگی، سبک اجتماعی نوینی است که تنها در متن تغییرات فرهنگی و تکنولوژیکی مدرنیته و رشد فرهنگ مصرفگرایی معنا مییابد. در این معنا سبک زندگی راهی است برای تعریف ارزشها، نگرشها و رفتارهای (هویت) افراد که اهمیت آن برای تحلیلهای اجتماعی، روزبهروز افزایش مییابد
خانواده ترکیبی از نقشهایی است که به شدت به یکدیگر وابسته و در تعامل با یکدیگرند، اما جریان ارتباطات و موج عظیم اطلاعاتی، تغییراتی در تعاملات و روابط افراد با یکدیگر به وجود آورده و این امر موجب تفاوت در سبک زندگی و نگرشها در خانواده شده است
با توجه به این امر بسیاری از دانشمندان و صاحبنظران علوم اجتماعی بر این باورند که ترکیب و همگرایی فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی یا به عبارتی دیجیتالی شدن، سبکهای نوین زندگی را به جزئی اساسی و جداییناپذیر از زندگی انسان تبدیل کرده است.
در واقع سبکهای زندگی بر ماهیت و محتوای خاص تعاملات و کنشهای اشخاص در هر جامعه دلالت دارد و بیان کننده غرضها، نیتها، معانی و تفسیرهای فرد در جریان کار و زندگی روزانه است و عملکردهایی که در نوع گزینش، نوع زندگی، نحوه ارتباطات، برخورد و روابط میان فردی، امرار معاش و غیره حاصل میکند را متبلور مینماید. این مفهوم پایه و اساس فهم وضعیت فرهنگی موجود و تحولات پیشِ رو در حوزه فرهنگ و تکنولوژی تلقی میشود و نشان میدهد که در بطن ارزشهای موجود در یک فرهنگ چه میگذرد. در واقع با به کارگیری مفهوم سبک زندگی و تعمق در آن، میتوان از هنجارهای پنهان در ذهنها و باورها و رفتارهای مردم یک جامعه، نتیجهای به دست آورد و از سوگیری و الگوهای موجود یا در حال شکلگیری تفسیر واقع بینانهای ارائه کرد.
در ابتدا اینگونه به نظر میرسد که تکنولوژیهای نوین ارتباطی، صرفاً ابزارهای ارتباط و انتقال پیام هستند و نمیتوانند به شکلگیری فرهنگ و سبک زندگی خاصی منجر شوند؛ یعنی در تولید محتوا و پیام نقشی ندارند؛ اما تحقیقات انجام شده نشان دهنده آن است که محتوای این تکنولوژیها از عوامل مهم فرهنگساز هستند و نوع فرهنگی که توسط این ابزارها ساخته، ترویج و نهادینه میشود، بستگی به نوع فرهنگ و مدیریت حاکم بر این گونه وسایل ارتباط جمعی است و سبک و منش جدیدی از روابط فردی و اجتماعی را برای خانوادهها به ارمغان آورده که منجر به کارکردها و پیامدها و تأثیراتی بر کنش روزمره و سبک زندگی آنان شده است.
مارشال مک لوهان (۱۹۶۴) با طرح این ایده که «رسانه همان پیام است زیرا این رسانه است که میزان و شکل کنش و تعامل انسانی را کنترل میکند و شکل میدهد» نشان داد که هر رسانهای نوع خاصی از پیامها را گزینش میکند و در فرایند انتقال هم تأثیرات بسیاری بر شکل و محتوای پیام میگذارد.
بنابراین تغییر و تحولات تکنولوژیکی، ساختار سنتی خانواده ایرانی را در انواع الگوهای همسرگزینی، روابط بین همسران، روابط والدین با فرزندان و شیوههای فرزندپروری، روابط بین دو نسل، مشاغل اقتصادی نوین در خانواده، اوقات فراغت، انگارههای جنسیتی وبسیاری از موضوعات دیگر متأثر نموده است. بر این اساس نادیده انگاشتن اهمیت تغییرات تکنولوژیکی، فرهنگی در جامعه و سبکهای زندگی منبعث از آن، ممکن است به از دست رفتن فرصتها و پیشبینیناپذیری تهدیدها منجر شود.
به عبارتی هویت انسان معاصر به روایت آنتونی گیدنز و بسیاری از نظریهپردازان اجتماعی دیگر، خصلت «بازاندیشانه یا بازتابی» دارد. این امر سیال بودن هویت خانواده ایرانی را در نتیجه تغییر و تحولات شرایط فرهنگی- اجتماعی متأثر از تکنولوژیهای نوین ارتباطی به دنبال داشته و موجبات ظهور و بروز اشکال تازهای از سبکهای زندگی در حوزههای مختلف همسرگزینی، روابط میان فردی، والدگری و تربیت فرزند، اوقات فراغت، بهداشت، اشتغال، موضوعات جنسی و جنسیتی شده است. به طوری که بازتعریف خانواده در اشکال جدید آن را مشاهده میکنیم.
چرا که امروزه رسانههای نوین ارتباطی همچون انواع شبکههای ماهوارهای، اینترنت و فضای مجازی و …در سبد فرهنگی خانواده امروزی قرار گرفته و تأثیرات عمیقی بر ساختار فرهنگی به ویژه الگوها و روشهای آن گذاشته است؛ بنابراین یکی از واقعیتهای انکارناپذیر و مهم دیجیتالی شدن، دگرگونی در خانواده است.
انسانها در خانواده به دنیا میآیند، در خانواده رشد میکنند و شخصیت پایه آنها در خانواده شکل میگیرد و نیازهای اساسی آنان در چهارچوب نهاد خانواده پاسخ داده میشود، وقتی تمام نهادهای جامعه دستخوش تغییر شوند، خانواده نیز دستخوش تغییر در مناسبات درون خود، ارزشهای خانوادگی، معنای خانواده شده و به این ترتیب سبک زندگی، شیوه و ابعاد جدیدی شکل میگیرد.
به عبارتی خانواده در سایه این تحولات بافرهنگ نو و ارزشهای دگرگون شده و تعاریف تحول یافته و سیال روبهرو است و با حرکتهای پرفراز و نشیب در زیر لایههای فکری و فرهنگی انسان معاصر مواجه شده است
به طوری که ملاحظه میشود امروزه دیگر منشهای سنتی نیستند که هویت یک فرد را میسازند؛ بلکه این رویدادهای پیشبینیناپذیر روز هستند که فرد را ساده و سریع تحت تأثیر خود قرار میدهند و به هر سو متمایل میکنند. این امر بیش از هر چیز سبب شده است تا مقوله خانواده، از امری ناخودآگاه و کمتر انعکاس یافته به موضوعی مهم برای بحث و تأمل تبدیل شود و شناخت مسائل آن در جهان امروز و ایران معاصر اهمیت پیدا کند. زیرا مسائل، مشکلات و نابسامانیهای موجود در این حوزه میتواند پیامدهای ناخواسته فرهنگی و اجتماعی در سطح فردی و اجتماعی، برای جامعه ایرانی در پی داشته باشد
تکنولوژیهای نوین ارتباطی منجر به مدرنیتة و نوخواهی ایرانی شده است
دیجیتالی شدن خانواده، مبنای مفهومی جدیدی برای زیستن ایجاد کرده است. این مفهوم مسیر آیندة زندگی روزمره خانوادهها را مسیری چالش برانگیز دانسته که همراه با نگرانیها، مخاطرات و فرصتها است. چرا که جامعه ایرانی در پرتو تحولاتی چون جهانی شدن، چند فرهنگی شدن، مجازی شدن، رسانهای شدن و نفوذ بیشتر فرهنگ عامهپسند، همین خصلت بازاندیشانه را پذیرفته است.
به گونهای که جهان زیست ایرانی دیگر آن کلیت منسجم و یکپارچه نیست و به نظر میرسد، موجودیتی در عصر حاضر با خصلتهای متکثر و گریز از مرکز خود، و «چهل تکه «تبدیل شده است.
با وجود آنکه جامعه ایران مدتهای مدیدی باارزشهای اجتماع گرایانه و سنتهای خاص آن همنوا بوده است، اما اکنون فرایند «رسانهای شدن» و «خانگی شدن» توصیف کنندة گذران بخش عمدهای از سبک مدرن ایرانی را شکل داده که این میتواند نگران کننده باشد؛ نسل جوان ایام خود را بیش از پیش در خلوت سپری کرده و برای سرگرم شدن به طور فزایندهای سبکی از زندگی «رسانهای شده» را انتخاب کرده است. که نتایج منفی ملموس آن، تقلیل سرمایة اجتماعی، انزوا و بریدگی از مشارکتهای عینی، تغییر روابط از اجتماعات و گروههای آشنا به اجتماعات شبکهای، و نیز قطعهقطعه شدن افراطی سلیقهها و فرهنگ سنتی و اسلامی و در نتیجه تودهوارسازی است.
چرا پرداختن به سبک زندگی مهم است
1 - سبک زندگی، فهم زندگی است
چرا که سبک زندگی راهنمای نقشه زندگی است که به فهم و درک آن کمک میکند تا با فکر کردن به زندگی و مخلوقات با آن تعامل برقرار کند و به احساس برسد نه تنها در مورد خود به جستجو بپردازد بلکه راجع به چیستی زندگی و دیگر افراد اطراف خود نیز به کاووش بپردازد و در مورد نحوه ارتباط برقرار کردن با دیگران، خود، طبیعت و همه هستی و خدا را مورد جستجو قرار داده تا به معنایی دست یابد و به فهم زندگی برسد اینکه با خدای خود چگونه ارتباط داشته باشد و روابطش با دیگران در چه حدی باشد و به چه شکل و شیوهای عمل کند. سبک زندگی فرد میتواند فهم دقیقتر از زندگی را برای فرد بازگشاید تا او به شناخت بهتری برسد.
2 - سبک زندگی امکان پیشبینی میدهد.
به عبارتی بدون سبک زندگی ما مجبور خواهیم بود لحظه به لحظه، مطالب را باز آموزی کنیم، شکستها و خطاهای گذشته را دوباره تجربه کنیم؛ اما با داشتن یک نقشه و طرح میتوانیم آن را برای آینده بازسازی و آماده نماییم. این طرح (سبک زندگی) همواره به طور خودآگاه یا ناخودآگاه پیش روی ما گسترده است.
3 - سبک زندگی امکان کنترل را به ما میدهد.
اگرچه از دیدگاه وجودی، هیچکس نمیتواند زندگی را کنترل کند؛ اما در سطح کارکردگرایی. تا حدی میتوانیم کنترلهایی داشته باشیم. میتوانیم به آنچه میخواهیم برسیم، از آنچه که ممکن است برای ما اتفاق بیفتد جلوگیری کنیم. موقعیتی را فراهم سازیم که به مسیر مورد نظر خودمان برسیم.
۲-۴-۲ - چرا خانواده در گستره حضور و تاثیر تکنولوژیهای ارتباطی مهم است
خانواده، به طور تاریخی ابژه شناخت و موضوع دانش در معنای امروزی آن نبوده است، بلکه فضایی اجتماعی و محیطی انسانی برای کسب تجربهها، ایمانها و نظام ادراکی و احساسی بوده است. با این همه خانواده خود، چیزی نبود که موضوع تفکر و تأمل باشد. آنچه تصور خانوادگی ما را شکل میداد، سنتها، آیینها و مناسک بودند. اما در دنیای امروز، سنتها، اگرچه همچنان تأثیرگذارند، اما جایگاه گذشته را ندارند.
به این ترتیب تحولات شگرف خانواده با حضور فناوریهای نوین ارتباطی، سبب شده است تا این مقوله، از امری ناخودآگاه و کمتر انعکاس یافته به موضوعی مهم برای بحث و تأمل جهت شناخت مسائل خانواده در ایران معاصر تبدیل شود.
ظهور الگوهای همسریابی نوین، روابط همسران، کاهش صمیمیت، والدگری رسانهای، تظاهری شدن تجربههای زندگی، مصرفی شدن، انگارههای جنسیتی رسانهای، افزایش فردگرایی، مشاغل اقتصادی نوین، رشد عقلانیت ابزاری، میل بیش از حد به مفهوم موفقیت به جای کمال و مشکلات متعددی که خانوادهها با آن دست به گریباناند، موجب شده است تا زوایای پنهان و آشکار خانواده از سطح ناخودآگاه به بخش خودآگاه قرار گرفته و به موضوع بررسیهای متعدد تبدیل شود. همچنین از آنجایی که ماهیت ذهن و روان بشر، به گونهای شکل گرفته است که به شکل تاریخی، بر نهاد خانواده بنیاد شده است؛ بنابراین، هر گونه مطالعهای ناگزیر باید از خانواده شروع شود.
فرایند رسانهای شدن چگونه عمل میکند که اینگونه سبکهای زندگی را تغییر داده است
رسانهها واسطۀ فعال بوده و ایجاد کنندۀ تفاهم و تزاحم میان شهروندان هم در واحدهای ملی و هم در واحدهای فرا ملّی هستند. رسانهها با ذهنیت سازی و نمادپردازی به پدیدهها و حوادث و کردارها، محتوا و درون داشت خاص خود را تولید میکنند و انتقال میدهند، چرا که همان طور که نویسندهای مینویسد، امروز ما در متن و بطن یک «فرآیند رسانهای شدن» رو به رشد زندگی میکنیم.
فرآیند رسانهای شدن، انسان زمانۀ ما را در آستانۀ ورود به عصر و جهانی از نوع دیگر قرار داده است. عصر و جهانی که به تعبیر بودریار، میتوان آن را عصر یا جهان وانموده یا حاد واقعیت نامید
به تعبیر گیدنز، در زندگی اجتماعی امروزین، مفهوم شیوۀ زندگی، معنای خاصی به خود میگیرد. هر چه نفوذ و کشش سنت کمتر میشود و هر چه زندگی روزمره، بیشتر بر حسب تأثیرات متقابل عوامل محلی و جهانی بازسازی میشود، افراد بیشتر ناچار میشوند – به عبارتی آزاد میشوند – که شیوۀ زندگی خود را از میان گزینههای مختلف انتخاب کنند.
به دلیل «باز بودن» زندگی اجتماعی نوین و همچنین به دلیل تکثریابی زمینههای عمل و تنوع «مراجع اجتماعی»، و انتخاب شیوۀ زندگی و مبانی رفتاری، بیش از پیش سبک زندگی تحت تاثیر سلطۀ نشانهها، تصاویر و بازنمودههای دنیای رسانهای قرار گرفته است. شاید، استعارۀ آری دلوکا، نویسندۀ ایتالیایی که نوشت هر یک از ما جمعیتی در خود نهان دارد، بهتر بیانگر موقعیت انسان امروز در فضای رسانهای باشد که دیگر قادر نیست و یا نمیخواهد وجود خود را در محدودههای یک هویت معیّن و سبک زندگی خاص حفظ کند.
به عبارتی جهان رسانهای شده از قید جباریت تک زبانی محض، آمریت امر واحد، خالص و تقلیل ناپذیر رهاست. همان طور که گلیسان مطرح میکند، جهان رسانهای شده دارای نوعی خصلت درهمآمیختگی است، به مثابۀ قالبی از هم گسیخته در عین حال دوباره ترکیب یافته که نمود و نماد تجلی یک کلیت نو است، اما این کلیت، واحد و یکسان و یکدست نیست، بلکه خصلتی «پانورامیک» دارد.
جهان رسانهای شده عرصۀ منازعۀ تعابیر و تفاسیر گوناگون است؛ یا به عبارت دیگر، این جهان زمینه و بستری است که در آن طیفی از سطوح مختلف شناخت، در آن گسترده است. هر یک از این سطوح معرّف نحوه ارتباط انسان با یکی از شیوههای گوناگون انکشاف، انتخاب و جذب است. به طوری که ساخت معنایی سبک زندگی در سه سطح ایستاری (شناختی و ارزشی)، کنشی (هنجاری و رفتاری) و نمادی (نشانه و انگاره) دچار تحوّل و تغییر گردیده است. این تغییرات معنایی و کارکردی را که در فضای پایشهای اجتماعی جهان رسانهای شده به وجود آمده، عملاً ضرورت بازنگری نوین را به مفهوم سبک زندگی ایجاد کرده است.
بازشناسی مقولههای اثرپذیر از فناوریهای نوین ارتباطی در حوزه خانواده
زندگی روزمرة ما، به هنگام اوقات فراغت، به هنگام کار، با خانواده یا دوستان، بدون فناوریهای ارتباطی و رسانهها غیرقابل تصور است. خانههای ما امروزه به مکانی برای فرهنگ چندرسانهای تبدیل شده که خدمات دیداری، شنیداری، اطلاعاتی و مخابراتی را با هم ادغام کرده است.
افرادی که نسبت به گسترش رسانههای نوین در ابعاد گوناگون زندگی روزمره خوشبین هستند، فرصتهای جدیدی را برای مشارکت اجتماعی و دموکراتیک، خلاقیت، خود ابرازی و بازی، گسترش فوق العادة دانش در دسترس پیشبینی میکنند. تأثیر بالقوة رسانهها با همة جنبههای جامعه، از خانه گرفته تا کار، از آموزش تا اوقات فراغت، از شهروندی گرفته تا مصرفگرایی و از سطح محلی تا جهانی آشکار است.
پرسشی که در اینجا مطرح است این است که رسانهها از چه طریقی بر افراد اثر میگذارند؟ و این ابزار چه تأثیری در زندگی روزمرة آنها دارد؟
بازشناسی نقش و تأثیر رسانه بر سبک زندگی افراد را میتوانیم در پنج مقولة «اندیشه پردازی، ارزشگذاری، هنجارسازی، جامعه سازی و نمادسازی» بیان کنیم
اندیشه پردازی: رسانهها به باورپذیری، مفهومسازی، تبیین و تعیین الگوهای فکری به منظور ارتقای سطح دانش و معرفت عمومی مبادرت میورزند. آنها به تبیین و واکاوی پدیدههای دنیای اطراف و طبقهبندی و معنابخشی به آنها میپردازند.
در واقع، ارتباطات وسیلهای برای ایده پردازی و فرایندی برای تقسیم ایدهها، افکار، عقاید و باورها محسوب میشوند که تبادلنظر بین پیام گیران و پیامرسانان را برای تثبیت و حک کردن اعتقادات اجتماعی امکانپذیر میسازند.
علاوه بر این، رسانهها میتوانند به عنوان ابزار تعلیمی همراه با روشهای آموزشی خاص، زمینة ارتقای دانش عمومی، آگاهی بخشی، توانمندسازی، سوادآموزی اطلاعاتی و آموزشی رسانهای را فراهم آورند.
از سوی دیگر، رسانهها قادرند با اندیشه ورزی، اندیشهپردازی، مفهومسازی و ارائه اندیشههای جذاب به تبیین عقاید و دیدگاههای ملی و آگاهی بخش به مردم مبادرت ورزند.
ارزشگذاری: ارزشگذاری به معنای ترویج بایستههای ایدئولوژیک و آموزههایی است که مظهر هویتیابی و خودآگاهی جوامع قلمداد میشود. در این میان رسانهها به عنوان بازتاب دهندة ارزشهای فرهنگی و ایدئولوژیهای اجتماعی به ترویج ارزشها به عنوان ایستارهای عمیق و پایداری و تمایلات انعکاس دهندة جهتگیریهای ایدئولوژیک و فرهنگی مبادرت میورزند.
در این راستا، رسانه میتواند به ارزشگذاری به دو صورت عینی و ذهنی مبادرت ورزد. منظور از ارزشگذاری عینی، تبیین ارزشها بر اساس فضای فرهنگی و ارزشی جامعه است حال آنکه ارزشگذاری ذهنی به معنای ذهنیت سازی از طریق رویکرد توجیهی و ایدئولوژیک به اخبار و رویدادهاست. در این رویکرد، رسانهها با القای مفاهیم در چهارچوب ایدئولوژی مسلط، از نقش توجیهی و تبلیغی برای اشاعة تصمیمهای گرفته شده به دستکاری ذهنی میپردازد و میتواند به ابزاری برای تداوم وضع موجود تبدیل شود.
هنجارسازی: هنجارسازی به معنای ایستارها و الگوهای رفتاری برآمده از ارزشها، نقشها و نهادهای اجتماعی است که رسانه به عنوان ساختار اجتماعی از رهگذر تبیین قوانین نمادین به ویژه ارتباطات رفتاری، به ترویج هنجارهای فرهنگی و اقناع و متقاعدسازی در زمینة رعایت قواعد و قوانین اجتماعی مبادرت میورزد.
نمادسازی: نمادها را میتوان برابر با اسطورهها، تصاویر، مظاهر، نشانهها و همة جنبههای ظاهری و نمادین میراث مادی و معنوی و حاملهای معنایی دانست که مواردی از قبیل تصاویر ذهنی و عینی، داستانها و نگارشهای تاریخی، ادبیات، زبان، ساختمان، آثار، مراکز و ابنیههای تاریخی، مجسمهها، نقاشیها را دربرمی گیرد. در این رهگذر، رسانهها با تصویرسازی و جهتدهی به تصویرهای ذهنی، به تولید و انتقال جنبههای اسطورهای فرهنگ و اطلاعات و معنا از طریق استفاده از نشانهها و نمادها به عنوان ابزارهای سودمند انتقال نماد و حاملهای معنایی مبادرت میورزند. آنها به کدگذاری و ارسال پیام به گونهای عمل میکنند که مخاطب را به تأمل و تدبر در نشانهها و پذیرش نمادهای اجتماعی وادار میکنند.
جامعهپذیری: جامعهپذیری دربرگیرندة سنتها، عادات، آداب، آیینها، جشنها، اعیاد، جشنوارهها و مراسمی است که موجب انسجام اجتماعی و ارتقای حس وحدت در جامعه میشوند و رسانهها از طریق جامعهپذیری به الگوسازی رفتاری و تقویت تعامل اجتماعی میپردازند.
گفتمان تحولی سبک زندگی خانواده با تکیه بر فناوریهای نوین ارتباطی
تأثیر فناوری بر سبک زندگی خانواده میتواند متفاوت باشد و هر یک آثار مثبت و منفی خاص خود را داشته باشند. این فناوریها به عنوان عامل اثرگذار مهم امروزی، در زوایای مختلف زندگی خصوصی و اجتماعی افراد تأثیر داشته و تغییر زیادی را ایجاد کرده است. یکی از مهمترین موارد تغییر و تحول در خانوادههای ایرانی به ویژه در دهههای اخیر:
۱. ساختار خانواده است که در سبک زندگی خانواده ایرانی بسیار مؤثر بوده است. منظور از ساختار خانواده چگونگی و کم و کیف خانواده است که مهمترین آنها شامل: تغییر از وضعیت گستردگی به وضعیت هستهای، تحول در جمعیت خانوار، تغییر در وضعیت برتری جنسیتی مرد است.
۲. تغییر و تحول کارکردی خانوادههای ایرانی و تأثیر آن در سبک زندگی خانوادهها است که مهمترین آنها شامل: تغییر در نقش اعضای خانواده، تغییر در نقش والدین در تعلیم و تربیت و جامعهپذیری فرزندان، تغییر در کارکرد تربیتی و جامعهپذیری اعمال و مناسک دینی، واگذار شدن برخی کارکردهای خانواده به دیگر نهادهای اجتماعی، تغییر و تحول نگرشی و فرهنگی خانوادهها، تغییر در رابطه نسلی در خانواده، تفاوت در علایق، نوع زندگی و دریافت از محیط پیرامونی و ارتباطات اجتماعی، تفاوت در نحوه گذراندن اوقات فراغت، تغییر در الگوی همسرگزینی، افزایش سن ازدواج، افزایش میزان طلاق، تغییر و تحول در وضعیت زنان، مدگرایی و عرفی شدن برخی خانوادهها، فردگرایی در مقابل جمعگرایی، مشاغل اقتصادی نوین، است.
آنچه مسلم است این است که فناوری به هر حال متوقف نمیشود، انتقال صورت میگیرد و تغییراتی آگاهانه در پی دارد به طوری که میتواند
۱. انتقال فناوری، قالبهای از پیش تعیین شدهای را در نظرها مجسم میکند که راه اندیشیدن، فکر کردن و خلاقیت را سد میکند.
۲. همچنین انتقال فناوری، الگوها و رفتارهای غیربومی را تشویق میکند که با آداب و رسوم تجربههای مردم کشورهای در حال گذار نامتناسب بوده یا در تضاد قرار میگیرد و کار هماهنگی و همآوایی توسعه اجتماعی را مختل میسازد.
۳. اگر انتقال فناوری با نیازمندیهای بومی و درونی جامعه در حال گذار مطابقت نداشته باشد به تقویت آنارشیزم (هرج و مرج طلبی و سرگردانی) در درون کشور منجر میشود
خانواده در نظام سنتی و مدرن رسانهای
در گذشته، جامعه ایرانی «خانواده محور» بود و شبکه خویشاوندی در آن استحکام بالایی داشت. خانواده در پناه حمایت ارزشهای دینی و در پیوند با ساختار اقتصادی و سیاسی، محکمترین دژ جامعه محسوب میشد.اگر چه طلاق وجود داشت اما پدیدهای بسیار نادر بود. خانواده مهمترین تأمینکننده نیازهای فردی و جمعی محسوب میشود و دارای کارکردهای گستردۀ اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بود. روابط بین اعضای خانواده بر اساس سلسله مراتب مردسالارانه تنظیم میشد. فرزندان در فعالیتهای اقتصادی خانواده نقش و مسئولیت داشتند. انتخاب همسر تابع مصلحتهای اقتصادی و اجتماعی بود و پیوندهای قبیلهای و خونی و عواملی مانند سن و موقعیت اجتماعی، نقشی تعیین کننده در ازدواج داشتند. فضاهای همسرگزینی محدود به روابط بین بزرگسالان و والدین بود و جوانان خود نقش کمی در انتخاب همسر داشتند. جامعه به شدت استحکام خانواده را ضمانت میکرد و فشار هنجاری سنگینی بر افراد برای ادامه زندگی خانوادگی و مهمتر از آن وفاداری به همسر وجود داشت. روابط بین دو جنس به شدت محدود و تحت نظارت شدید جامعه بود و مراوده بین دو جنس تنها در چهارچوب ازدواج رسمی ممکن بود. زن ایرانی در ساختار نظام سنتی، پذیرای ارزشهای مردسالارانه بود و ساختار سنتی، قیدها و محدودیتهای فرهنگیاش را عمدتاً از راه کنترل و نظارت بر کنش و بدن زن اعمال میکرد. در تقسیم جنسی کار، نهادهای سیاسی، قانون و عرصه عمومی به مردان و خانه و خانواده به زنها اختصاص مییابد.
بر این اساس، زن در فضای شهری ایرانی و در ذهن ایرانی به اندرون (خانه) تعلق دارد. در این میان، خود زنان نیز با باورهای قالبی جنسیتی به بازتولید این تقسیمها و تمایزات اجتماعی مدد میرسانند.
آغاز هزاره سوم و انقلاب اطلاعات و ارتباطات، همراه با نفی نگرش جنسیتی و محدود ساختن حضور بر اساس جنسیت در فضای تعاملی، این دیدگاه را با چالش مو اجه کرده است. آن گونه که دسترسی، حضور و ایفای نقش دراین عصر از زندگی بشری فارغ از ابعاد جنسیتی و تنها براساس مهارتها و دانش استواراست.
به عبارتی گسترش فناوریهای الکترونیک، دیجیتال و رسانهای، باعث تحولات گستردهای در تصور و ادراک افراد از معنای زندگی خانوادگی شده است. به طوری که در چند سال اخیر، روند همسریابی و ازدواج جوانان، توسعه دوستی و اهمیت یافتن آن در میان آنان، تحول در روابط عاطفی به ویژه میان دو جنس، تناقض بین ساختارهای پدرسالارانه و هژمونی مردانه از یک طرف و روندهای زنانه شدن از سویی دیگر، خانواده تصویری یا بازنمایی شده دگرگونی در نحوه گذران اوقات فراغت از شکل انفعالی به شکل فعالانه به ویژه برای زنان و دختران و تمایل آنان به سبکهای جدید زندگی، مصرف و مد، درهم ریخته شدن حریم خصوصی و عمومی، تغییر اقتصاد الکترونیک و امرار معاش بودند که خانوادهها را به چالش میان سنت و تجدد سوق داده است.
"ارتباطات مبتنی بر کامپیوتر " انقلابی در فرایند ارتباطات و به واسطه آن فرهنگ ایجاد خواهد کرد و این نوع ارتباطات، به دلیل تازگی و بهبود نسبی جایگاه قدرت برای گروههایی از قبیل ز نان که از نظر سنتی زیر دست بودهاند ممکن است فرصتی برای معکوس کردن بازیهای سنتی قدرت در فرایند ارتباطات فراهم کند
با توجه به گفته مانوئل کاستلز شاید بتوان تا حدودی به علل رشد حضور گروههای مختلف جوامع از جمله زنان را در این گونه ارتبا طات پی برد، این وسیله ارتباطی جدید فرصت حضوری نو فراهم آورده، فرصتی که افراد درآن میتوانند خود را آن گونه که مایل هستند به دیگران بشناسانند و این جنبه از موضوع در مطالعات اجتماعی حائز اهمیت است.
به واسطه رشد فناوریهای نوین ارتباطی، زندگی اجتماعی، فضای تجارت و کسب وکار جامعه نیز تحت تأثیر قرار گرفته است. یکی از پیامدهای نفوذ آن، رشد وتوسعة خرده فروشی اینترنتی و خرید آنلاین، تغییر عادات خرید مصرف کنندگان و تغییر نگرش کاربران نسبت به خرید آنلاین است.
با افزایش استفاده از ابزارهای رسانهای نوین دغدغه جدیدی پیرامون اعضای خانواده نیز خلق میشود که به منزوی شدن هرچه بیشتر آنان معطوف است. البته این امر ضرورتاً به معنای تنهاتر شدن این افراد نیست، بلکه به موازات کمرنگ شدن ارتباطات درون خانوادگی به گستره تعاملات مستقیم و غیرمستقیم فرا خانوادگی این افراد افزوده میشود. درنتیجه مرز بین فضاهای عمومی و خصوصی که برای نسلهای پیشین، مفهومی نهادینه شده بود برای نسلهای جدید امری کم معناست.
بااین حال آنچه در فضای خانواده رخ میدهد شبیه چیزی است که برخی «در کنار هم تنها بودن» خواندهاند. این اصطلاح به وضعیتی اشاره دارد که افرادی در کنار یکدیگرنداما با استفاده از ابزارهای تکنولوژیک در حال گسترش ارتباطات خود با افراد بی شماری هستند، ودرعین حال از نزدیکان مکانی خود دورتر میشوند.
یکی از از موضوعاتی که در سالهای اخیر به واسطه تاثیر فناوریهای نوین ارتباطی بر خانواده و در نتیجه «در کنار هم تنها بودن» بسیار مطرح میشود؛ تحول نسلی و مهمتر از همه، فقدان روابط میان نسلی و گفت وگوی بین نسلی در درون خانواده ایرانی است.
به عبارتی مدرنیته نوعی نظم پس از جامعة سنتی است، ولی نه چنان نظمی که در آن احساس امنیت و قطعیت ناشی از عادات و سنن جای خود را به یقین حاصل از دانش عقلایی سپرده باشد.
باز تعریف خانواده با ورود فناوریهای نوین ارتباطی
سبک زندگی فراجنسیتی
بنا به گفته بابایی «امروزه به علت تغییر در جایگاهها و وارد شدن زنان در عرصه مشارکتهای اقتصادی در خارج از منزل، تقسیم وظایف گذشته که برای مردان و زنان در حوزه خانواده تعریفی منحصر به فرد و سنتی بود، جایگاه خود را به طور کامل از دست داده و مرد دیروز که تمامی فعالیتهایش به بیرون از منزل محدود میشد، امروز قسمتی از وظایف همسر خود را در داخل خانه به گردن گرفته است که بخشی از این وظایف محوله به گفته سیف «کاملاً بر مبنای جنسیت تعریف شده بود، ولی در حال حاضر، مرزبندی جنسیتی ندارد» برعکس این موضوع هم صادق است؛ خیلی از کارهایی که مرد دیروز در عرصه درآمدزایی در خانواده متحمل میشد، امروز همسرش انجام میدهد و این جابهجایی نقشها، بنا بر دگرگونیهای ساختاریای است که سرعت بالای حرکت جامعه به سمت تکنولوژی به وجود آورده است و تنها به همین نقطه هم محدود نمیشود، بلکه تبعات بسیار دیگری هم خواهد داشت. این سبک از زندگی نوین که مردان در جزئیات تربیت و رسیدگی به کودک نقشآفرین هستند و زنان در جایگاه مردان، بیرون از منزل به فعالیت ادامه میدهند را سبک زندگی فراجنسیتی مینامند.
سبک ناهمگون شده فطری
سبک زندگی فرا جنسیتی، مرزهای وظایف و عملکردها را درنوردیده و به جایی رسیده که در عرصه روانی و شخصیتی افراد نیز حلول کرده و تأثیرات عمیقی در بازتاب زندگی زوجها بر جای گذاشته تا آنجا که امروز مردانی را میبینیم که دارای خصوصیت و افکار زنان هستند. اقتدار مرد دیروز در راستای رسیدن به خانوادهای سالم، در گروی نقش پدر بودن بود؛ از پدر به عنوان یک سمبل در خانواده یاد میشد و همواره در ته نشستهای فکری هریک از فرزندان، الگو محسوب میشد، ولی امروز با جابهجا شدن بسیاری از وظایف، خلق و خوی پدرها و مادرها هم تغییر کرده است. مادران خلق وخوی مردانه و خشن و پدران خلق و خوی لطیف و انعطافپذیر گرفتهاند؛ به طوری که دیگر شکوه و اقتدار پدر دیده نمیشود و لطافت و مهربانی مادر بازتعریف دیگری پیدا کرده است. پژوهشگران این سبک از زندگی را که مادر ستون خانه و پدر فردی منعطف و گوش به فرمان است، خانواده سبک ناهمگون شده فطری نامگذاری کردهاند.
سبک تک زیستی
از دیگر سبکهای زندگی امروزی در جامعه، گرایش به تک زیستی است. واژه تک زیستی که بیانگر بالا رفتن سن ازدواج و رسیدن به تجرد قطعی است، با عواملی مثل طلاق، بالا رفتن سن ازدواج با فنّاوری ارتباطات مربوط است. پدیده طلاق به علت تابو بودن در جامعه ما، حتی امروزه، زمینه را برای برگشت افراد در کانون خانواده مبدأ سخت میکند و بیشتر افرادی که دارای منابع مالی یا استقلال مالی باشند، جمع گریزی و تک زیستی، یا به عبارت دیگر، مجردی زندگی کردن را ترجیح میدهند. از سوی دیگر، خیلی از جوانان بدون داشتن تجربه «طلاق» اقدام به این سبک از زندگی کردهاند.
فضای ارتباطاتی و فنّاوری، هر روز قشر جوان را از کانون خانواده دورتر میکند تا آنجا که اکنون تنها حضور فیزیکی آنان در کانون خانواده مطرح است، نه همفکری و مشارکتشان در جمع. به همین دلیل بعد از حضور، مشارکتی با خانواده ندارند و یا به بیان تحقیقات نشان داده شده جمع، پذیرای آنان نیست و این عامل باعث دوری و سردی و نبود هم دلی و همفکری دو نسل با یکدیگر میشود و کانون خانواده را به فضایی سرد و پرتنش تبدیل میکند. بسیاری از این افراد، به دلیل نداشتن استطاعت مالی، هر روز به بحث و درگیری و تشنج در فضای خانواده تَن میدهند و جمع گریزی و دوری از خانواده را ترجیح میدهند.
سبک زندگی به شکل زنانه
از دیگر سبکهای زندگی امروزی، سبک زندگی به شکل زنانه است که در آن، خانواده طبق سلیقه زن عمل میکند. در این نوع زندگی، وضعیت زن، هر روز ترفیع پیدا میکند؛ به طوری که استقلال مالی و نظری وی برای هر گونه تصمیمگیری، کاربردیتر، قویتر و راسختر میشود. از طرفی، کانون خانواده بر محور تصمیمات و مداخلات و تنظیمات زن استوار میشود، شوهر تابع همسر خود است و انعطافپذیری و فرمان پذیری بالایی دارد
سبک زندگی تهی (طلاق عاطفی)
سبک زندگی باهم باشی، در جامعه امروزی سبکی نوین میان همسران است که توجه و تمرکز بسیاری از محققان و پژوهشگران حیطه خانواده را به خود جلب کرده است. این سبک از زندگی که به دلیل نبود هر گونه تعلق عاطفی میان همسران پدید آمده است، بنا به گفته پژوهشگران، همان طلاق عاطفی است. به عبارتی در این شکل از خانواده ایرانی، زوجین دارای پیوند رسمی و شرعی بوده اما مناسبات آنها از کیفیت یک زندگی زناشویی گرم و سالم برخوردار نیست و به نوعی خانواده تهی و دچار طلاق عاطفی شده است. به گفته امامی «نبود سرمایه حسی در زندگی زناشویی که عوامل بسیاری پدیدآورنده این وضعیت است، همسران را در جریانی نزولی از زندگی قرار میدهد که تنها حضور فیزیکی و تشریفاتی یکدیگر میپذیرند» بابایی معتقد است «این سبک از زندگی زناشویی که در جامعه فعلی رو به افزایش است، به دلایل بسیاری، از دید طرفین غیرقابل حل است که با توجه به تحقیقات به عمل آمده، دلایل لاینفک شدن این مدل از ازدواج حضور فرزندان و تربیت آنها، مهریههای بالا، موقعیت اجتماعی، حفظ ابرو، نبود منابع اقتصادی زن و دوری از هر گونه تغییر در روند زندگی اعلام میشود» که به مراتب از هر گونه جدایی و طلاق خطرناکتر و دارای تبعات بسیار ویرانگرتری است. در مهمترین نکته در این نوع زندگی، نبود کانونی مناسب برای تربیت و آموزش فرزندان و رسیدگی به امور یک خانواده سالم است و نخستین تبعات آن، نداشتن بهداشت روانی است که خود مهمترین عامل ایجاد جامعهای ناسالم است. چرا که زوجین در وضعیتی به ظاهر مسالمت آمیز ولی در باطن پرتنش باقی مانده و از هم جدا نمیشوند و قالب خانواده را حفظ و فقط دارای پوسته خانواده هستند.
زندگی با روابط موازی زوجین
مدل زندگی با هم باشی بنا به دلایلی میتواند ایجاد کننده رابطهای پنهانی و نامشروع برای هر دو طرف باشد، در این سبک از زندگی، افراد بنا به تأمین نشدن نیازهای طبیعی و لازم زندگی خود، از جمله گفتمان، احترام، اعتماد و هم بالینی به اولین فرد خارج از محور خانواده خود گرایش نشان میدهند و ارتباط نو پای خود را طرحریزی میکنند که متأسفانه این پدیده فقط برای مردان تعریف نمیشود
سبک زندگی هم بالینی
از دیگر سبکها، سبک زندگی به شکل هم بالینی است که امروزه بسیاری با این سبک از زندگی گذران عمر میکنند، ولی بنا به تحقیقات انجام شده، دوام این مدل از زندگی در جامعه ما به دلیل فشار قوانین و هنجارهای جامعه و بازتولید خانواده سنتی، از هم پاشی آن از تداومش بسیار بیشتر است. چرا که یکی از جوهرههای خانواده ایرانی این است که مناسبات جنسی دو طرف باید شرعی و از لحاظ اجتماعی پذیرفته شده باشد، اما خانواده هم بالینی فاقد این دو وجه است. زنان و دختران جامعه ما آن سبک از زندگی را مقدمهای برای ازدواج میدانند، در صورتی که در جوامع غربی این سبک از زندگی تضمینی قطعی برای شروع یک زندگی جدید نیست، اما در جامعه ما به دلیل ته نشستهای سنتی خانواده گسترده ایرانی، هر دو طرف، البته بیشتر زنان، به انجام آیین و هنجار جلوه دادن امورشان در جامعه تمایل دارند.
ازدواج اینترنتی
در واقع، ظهور پدیده ازدواجهای اینترنتی یکی از ابعاد مهم تحول خانواده و ازدواج به سبک ایرانی است. در ازدواج اینترنتی بعضی دختران و پسران ساعتها پشت کامپیوتر مینشینند، در اینترنت به جست و جو میپردازند و به قول خودشان با یکدیگر چت میکنند. پس از مدتی با یکدیگر قرار میگذارند تا در ساعتی مشخص روی خط اینترنت باشند تا با یکدیگر گفت و گو کرده و از حال هم باخبر شوند. مدتها از همین طریق با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند تا اینکه پس از گذشت مدتی قرار ازدواج میگذارند.
مسلماً این پدیده نوظهور امری مسئلهمند است، زیرا به تعبیر کاظمیپور «در آشناییهای اینترنتی بعید است که افراد بتوانند شناخت پیدا کنند، معمولاً در ابتدا فرد با یکدیگر آشنا میشود و قول و قرارها گذاشته میشود و بعد از آن برای شناخت یکدیگر اقدام میکنند.
ولنتاین ایرانی
یکی دیگر از تازهترین پدیدههای فرهنگی در حوزه مناسبات بین دو جنس در ایران، برگزاری مراسم ولنتاین یا روز عشق است. این آیین بیش از هر چیز دیگری تمامیت سنت و فرهنگ ایرانی- مذهبی را به چالش میکشد، زیرا آشکارا یکی از تابوهای بزرگ سنتی یعنی تعامل آزاد دو جنس مخالف در بستری غیر از خانواده و ازدواج را به چالش میکشد و در فضای عمومی به آن عینیت و برجستگی میبخشد.
ولنتاین یا روز عشق، از نشانهها و یا نمادهایی است که پیوندهای رمانتیک در روابط بین دو جنس را آشکار میسازد. نشانههایی که از طریق آن عشاق، دوستان و دوستداران، پیوند عاطفی و رمانتیک خود را عینیت میبخشند. در این نشانه، رمزهای متعددی نهفته است که گشودن آنها میتواند برخی تحولات مهم فرهنگی در حوزه خانواده، روابط اجتماعی و به ویژه پیوندهای بین شخصی را توضیح دهد. یکی از این رمزها عبارت از اهمیت یافتن پیوند رمانتیک یا رابطه ناب و خاصی است که بین دو فرد در بستر جامعه امروزی یا در شرایط مدرن، به ویژه تجدد متأخر، شکل میگیرد.
روز عشق بهگونهای تلویحی و ناآشکار دربردارنده رابطه دوستی آزاد یا پیوندهای دوستی بیرون از خانواده است. روز عشق را معمولاً دختران و پسران جوان به یکدیگر تبریک میگویند، نه همسران یا زنان و مردان متأهل. این سخن به معنای آن است که ولنتاین یا روز عشق به نحو تلویحی و کنایی رابطه آزاد میان دو جنس را میپذیرد و به آن رسمیت میبخشد.
پس چه باید کرد؟
رفتارهای ویرانگرانه ی انسان معاصر با تکنولوژی نوین ارتباطی و اطلاعاتی راه را برای تغییرات بیشتر در سبک زندگی خانوادهها هموارتر کرده است.
یوال نوح هراری در کتاب انسان خداگونه مینویسد: در بحرانهایی که بشر در پیش رو دارد باید با تقویت چهارc که در اختیار دارد، تلاش نماید.
1- Critical thinking: تفکر انتقادی
2- Communication: ایجاد ارتباط و گفتگو
3- Coopration: تعاون، همکاری و همکاری
4- Creativity: خلاقیت
به عبارتی باید به این چهار c که در بحث سواد رسانهای بسیار پررنگ است، توجه و به آنها اندیشید و در الویت کار اجتماعی خود قرار دهیم.
علاقهمندان میتوانند این نشست را در سامانه www.roytab.ir مشاهده فرمایند.
نظر شما :